آواز غمناک مفیستوفل در شب امتحان
همش فکر می کردم
وقتی که پیر شم
از قاطی شدن با بقیه
اینقد نمی ترسم
و دیگه
ازشون فاصله نمی گیرم
آره خب
بیراهم نبود...
هییی چطوری؟
پیر مرد نق نقوی بدترکیب!
همش فکر می کردم
وقتی که پیر شم
از قاطی شدن با بقیه
اینقد نمی ترسم
و دیگه
ازشون فاصله نمی گیرم
آره خب
بیراهم نبود...
هییی چطوری؟
پیر مرد نق نقوی بدترکیب!
حوصله نداشتم و حالم از همه چیز بهم می خورد. اما هنوز زنده بودم و این تنها چیزی بود که فکر کردن بهش حالم را خوب می کرد. بله قربان! به پاپیون می مانست. وقتی در بیکرانگیِ دریا فریاد زده بود: «آهای حرامزاده ها! من هنوز زنده ام...»
«هرآنچه سخت و استوار است دود می شود و به هوا می رود»
جمله بالا جمله معروفی از مارکسه که روی جلد کتاب «تجربه مدرنیته» نوشته شده... بعد از امتحان پرسیدم چطور بود؟ گفت: «جمله روی جلدو پایین برگه نوشتم آخرش اضافه کردم: استاد سخت نگیر!»
لئو! در فصل زمستان نمیر. جدی می گویم.
شنبه سه هفته پیش، صبح اول صبح، دقیقا جلویِ درِ اسکانیای آبی پارک شده
توی ترمینال، زنگ زدم به رئیس شرکتی که این چند ماه درش مشغول بودم و گفتم
دیگه نمی تونم به همکاریمون ادامه بدم و بعد خیلی مسالمت آمیز! سوار اتوبوس
شدم و اومدم ساری. بهشون گفتم شرایط اسکانم نامشخصه اما واقعیت این بود که
اون روز صبح احساس کردم دیگه کم آوردم و رمقی در خودم نمی بینم که بخوام
باز هم شبها تا دیر وقت بیدار بمونم کارهای عقب افتاده دانشگاه رو انجام بدم و
روزها در حالت خواب و بیداری برم سر کار. مغزم دیگه کار نمی کرد و همه ذرات وجودم با تمام قوا می خواستن برای یک مدت طولانی فقط استراحت کنن!
امروز رئیس شرکت زنگ زد. گفت یه نیروی جدید گرفتیم ولی دلمون میخواد تو هم باشی پیشمون. هروقت تونستی بیا. یک ماه یا دو ماه دیگه هم شد عیبی نداره منتظرتیم.
دیروز یکی از رفقا زنگ زد و یه کار نقشه برداری پیشنهاد داد. درآمدش اونقدرام
خوب نیست اما در عوض کارش تو روستاهای جنگلی و خوش آب و هواییه که چند ساعت
تا شهر فاصله دارن. با غذا و اسکان رایگان خخخخ
و چند روز پیش از طرف یکی از شرکتهایی که خیلی وقت پیش رزومه فرستاده بودم برای مصاحبه تماس گرفتن.
گاهی وقتا معادلات عجیبی برای آدم رقم می خوره که هرچی فکر می کنه
ساز و کارشونو درک نمی کنه. الان که به چند ماه قبل نگاه می کنم واقعا نمی
دونم چی باید بگم. زمانی بود که شب و روز دنبال کار می گشتم، آویزون یک
ملت بودم و لنگ یک قرون دوزار و همه بهم جواب سربالا می دادن و حالا که همه
چیز برعکس شده.
بیراه نیست که از قدیم گفتن: چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد...
مدتیه که یه سری ورکشاپ های معماری مد شده که علاوه بر تعجب عمومی ای که «ورکشاپ های معماری مد شده» با خودش به همراه داره،
آدم رو تا انتها در حیرتی فرو می بره که فرد مذکور دلش می خواد تا آخر عمر
تو حیرتش بمونه و دیگه بیرون نیاد و این بی آبرویی ها، رسوایی ها،
سواستفاده ها و سقوط شعور انسانی رو نبینه. برای آشنایی با چند تا از این
ژانگولر ها (که پدیده های قرن معماری ایران هم در بعضیشون حضور دارن!!) به
نمونه های زیر توجه کنید:
+ ورکشاپ «ریخت زدایی ازدحامی»
هفت جلسه 1میلیون و 200 هزار تومن
(تفسیر عنوان در سطح سواد من نیست، نمی فهمم ینی چی!)
+ بازدید معمارانه از شهر فرودگاهی امام خمینی
هزینه: 550 هزار تومن
(ورکشاپ بعدی ما: تور معمارانه سفر به توالت های عمومی شهر جهت استخراج کهن الگوهای کیهانی و اسطوره ای از چاه بست های نفهته زیر
تپه های عظیم مدفوع شهروندان، هزینه نهصد هزار تومن)
+ ورکشاپ : no design
8 جلسه 36 ساعت
هزینه: 980 هزار تومان
(آقا نو دیزاین. جان مادرت نو دیزاین. اونجای دیزاینو دیگه پاره کردی. ول کن)
+ ورکشاپ «معماری به دشمن نیاز دارد»
4 جلسه 12 ساعت 280 هزار تومان
(با توجه به اینکه اریک اوون ماس خیلی شناخته شده نیس همینقدر بسشه، ارزونتر بگیم بیشتر بیان)
+ آموزش راینو و گرس هاپر با رویکرد فبریکیشن
مبانی الگوریتم نویسی در طراحی معماری با استفاده از پلاگین گرس هاپر
12 جلسه 36 ساعت. 650 تومن
(بخدا منم نمی دونم فبریکشن چیچیه و چه درد ما می خوره اما بنظر می رسه در عصر حاضر گرس هاپر بعنوان کلید حل تمام مشکلات جامعه معماری قلمداد میشه)
+ هفتمین سخنرانی از مجموعه تاک واک. با حضور ارتی مارکوپولو در ایران. موضوع سخنرانی: طراحی برای شهری پاسخگو
پنج شنبه ساعت 15. هزینه ثبت نام: 900 هزار تومان
(مارکوپولو از یونان چه آوردی؟ طراحی شهری پاسخگو آورده ام.قابا ذکره که شهر پیش از اینکه پاسخ بگه باید یاد بگیره که چطور سخن بگه که با یاری خدا در آینده ای نزدیک ورکشاپ شهر سخنگو رو هم برگزار می کنم و تجربیاتمو باهاتون شیر می کنم. بعله ما تو یونان شهرامون حرف می زنن عین شما که کفتراتون روپایی می زنن )
+ آقای پیتر ترامر (کی هست حالا؟) هم از ینگه دنیا تشریف میارن حرف هایی
می زنن که در هیچ کتابی وجود نداره. سقراط زنده هستن ایشون. پونصد تومن بریزین به حساب ساعت یازده
الی هجده تشریف بیارین در خدمتیم.
+ سو رئالیسم و معماری. 1 و 600 یادتون نره بچه ها. نه که الان دیگه رئالمون خداس دیگه کم کم بریم سورئالو فتح کنیم!
(رئال که خداس بهر حال)