تبخند




این صندل رسوایی، نطقیست ته کفشم!



۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «Incendies 2010» ثبت شده است

زندانی شماره هفتاد و دو- زنی که آواز می خواند...

جمعه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۱۲ ب.ظ

سوختگان




«مرا برهنه، بدون تابوت و بدون دعا خواندن دفن کنید. صورتم رو به زمین باشد در حالی که از تمام جهان رو برگردانده ام. سنگی روی قبرم نگذارید و نامم را هیچ جا حک نکنید...»

نوال مروان بعد از مرگ علی رغم وصیت نامه، دو نامه برای فرزندانش باقی میذاره و از اونها می خواد یکی رو به برادری که از وجودش اطلاعی ندارن برسونن و دیگری رو به پدرشون که تا بحال فکر می کردن مرده. سیمون و ژن برای عمل به وصیت مادر از کانادا به محل تولدشون (جایی خیالی در خاور میانه) سفر می کنن و برای کشف پدر و برادرشون، ناگزیر به گذشته پر از رنج و پیچیده مادرشون وارد می شن. روایت دوم فیلم که مربوط به این گذشته هست بصورت فلش بک هایی موازی با داستان اول پیش می ره تا جایی که این دو تا داستان بهم می رسن و سیمون و ژن به حقیقتی که نوال می خواست از این راه بهشون بگه، پی می برن.