گزارش یک تدریس از پیش تعیین شده
دیروز اولین روز تدریسم بود. کار جالبی است. مخصوصا سکوتِ وسط حرف ها خیلی حالت فلسفی دارد و کیف می دهد. آدم فکر می کند خیلی شاخ است.
دیروز اولین روز تدریسم بود. کار جالبی است. مخصوصا سکوتِ وسط حرف ها خیلی حالت فلسفی دارد و کیف می دهد. آدم فکر می کند خیلی شاخ است.
شاید در یک زمین حاصل خیز دیگر بتوانیم
از نو شروع کنیم. در کالیفرنیا، که درخت های میوه فراوان است. از نو شروع
خواهیم کرد. اما نمی توانی از نو شروع کنی. فقط یک نوزاد می تواند از تاره
به تازه شروع کند. من و تو آخر، ما همانیم که بودیم یک لحظه غیط و خشم و
هزارها خاطره، این ما هستیم. این زمین، این زمین سرخ رنگ، ما هستیم؛ سیل و
گرد و خاک و سال های خشکی و قحطی، این ما هستیم؛ ما نمی توانیم دوباره شروع
کنیم. آن تلخی و تلخکامی را به آن اوراق فروش فروختیم، او همه را خرید،
اما ما هنوز هم آن را داریم و وقتی که مالکین به ما گفتند که باید برویم،
این ما هستیم، و وقتی تراکتور خانه مان را خراب کرد، آن ما هستیم تا
بمیریم. به کالیفرنیا یا هرجای دیگه که برویم...
خوشه های خشم/ جان اشتاین بک/ عبدالحسین شریفیان