تبخند




این صندل رسوایی، نطقیست ته کفشم!



۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «eight and half 1963» ثبت شده است

eight and half 1963

شنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۱۷ ب.ظ


هشت و نیم


به عقیده گوستاو یونگ -روانپزشک سوئیسی- کسانی که بیش از حد به خودشون بها می دن کسانی که واقع گرا نیستن و یا زیاده خواه هستن، همواره خواب می بینن که در حال پرواز یا سقوطن... ترافیک سنگینیه. مردم توی اتوبوس کناری ایستاده اند و دستهاشون از پنجره به بیرون آویزونه. چهره ها ازشون گرفته شده و همه چیز عین یک عکس ثابته. آروم آروم فضای ماشین پر از بخار می شه. از شیشه ماشین بیرون میاد روی سقفش می استه و چند لحظه بعد توی ساحل مثل بادبادکی در هوا پرواز می کنه. نخی به پاش وصله که سرش دست یک گزارشگر مطبوعاته که روی زمین ایستاده. مردی روی اسب نشسته: «پایین اومدن خوبه» و گویدو بی درنگ بسمت زمین رها می شه... این صحنه آغاز فیلمه. و بعد از خواب می پره...

در بازه سی و پنج تا چهل سالگی تغییرات عمده ای در شخصیت آدم بوجود میاد. یکی از اونها احساس پوچی و فرو نشستن شور و شوق سال های قبل و از دست دادن معنای زندگیه. یونگ از این زمان بعنوان زمان طبیعی انتقال یاد می کنه که شخصیت آدم دچار تغییرات اساسی می شه. اون هم زمانی که زندگی فرد در ابعاد مختلفی به ثبات رسیده. «گویدو آنسلمی» کارگردان موفقیه که برای ساخت فیلم جدیدش دچار بحران خلاقیت می شه. در انتخاب بازیگر، داستان و... در واقع چیزی که فلینی نشون می ده بازتابی از شخصیت واقعی خودشه که بعد از ساخت فیلم «زندگی شیرین 1960» در مقطعی احساس می کرد زندگی هنریش به پایان رسیده و دیگه نمی تونه عین سابق فیلم بسازه.

اما چیزی که هشت و نیمو دیدنی می کنه، پرداختن به رویاها و جنبه روانشناختی اونه. در طول فیلم ابعاد مبهمی از شخصیت پنهان گویدو در رویاهایی که می بینه آشکار می شه و رویاهای مختلف کم کم ناخودآگاهش رو توصیف می کنن. تضادی بین دنیای بیرون و درونش شکل می گیره، و با توجه به بحران میانسالی که گویدو در آستانه اونه، این تضاد بسمت درون گرایش پیدا می کنه.



«.. این گمگشتگی منم. نه اونطور که می خوام باشم، اونطور که الان هستم. دیگه از گفتن حقیقت نمی ترسم. درباره چیزی که نمی دونم، چیزی که دنبالشم، چیزی که پیداش نکردم. فقط اینجوریه که احساس زنده بودن دارم. فقط از این طریقه که می تونم به چشمان سرشار از ایمان شما بدون شرمندگی نگاه کنم... فقط همینا رو میتونم بگم، لوئیزا، به تو و دیگران. اگه می تونی، بخاطر چیزی که هستم منو ببخش...»




8 Half 1963/ Federico Fellini



+ بشنوید، باصدای بلند :)  (دریافت)