تبخند




این صندل رسوایی، نطقیست ته کفشم!



کلیدر (1)

سه شنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۰:۰۲ ب.ظ


مارال را دل عاشقانه تاختن نبود...





کلیدر/ محمود دولت آبادی

نظرات  (۴)

به به بسیار عالی :-)
کلیدر میخوانند...

پاسخ:
سپاس از کهکشان راه شیری حتی : )
  • نیمه سیب سقراطی
  • محشره این‌کلیدر ... محشرررر ^_^
    پاسخ:
    تنها مشکلش بنطرم ایمه که خیلی طولانیه. جاهایی که از روایت خارج می شه همینطور الکی کلمه ها رو بهم می بنده. بقیش محشره :)
    میدونی، فارغ از ارزش‌های هنرنویسندگیِ کلیدر، 
    واسه ما(من و تو٬ در همین حدی که از اینجا میشناسمت) که خلقیاتمون پیرمردیه و این روحیات این جوونای حالا رو برنمی‌تابیم، این کلیدر بهترینه. وقتی میگه قند را به دلِ انگشت گرفت، وقتی از شب‌گردی‌های ماه‌درویش نگونبخت میگه، اصلا همین که یله‌ی گوسفندارو توصیف میکنه. اون روح شرقی منو جلا میده. 
    از همه مهمتر، این سرگشتگی خودم رو تو هیچ شخصیت داستانی دیگه‌ای انقدر دقیق و ملموس ندیده بودم که توی کاراکتر نادعلی نشون داده شده. 
    پاسخ:
    موافقم باهات شدید. واسه ما که نمی دونیم دنبال چی می گردیم ولی خوب می دونیم که این عشقای دم دستی راضیمون نمی کنه خوندنش حال می ده
    به نادعلی هنوز نرسیدم. الان فرصت نمی شه بخونمش چند روزه
    : )
  • شِـــ‌یدا ..
  • پس برو جلو...
    تو عشق و عاشقیاش نمون. کلی چیز دیگه هم داره٬ جنون٬ حماسه٬ طنز٬ سیاست٬ فقر و غیره... محمود از هر موضوعی تونسته٬‌ یه چیزی زده تنگِ کار. مثه خود زندگی که همه چی داره. واس همین باهاش خیلی حال کردم 
    و دیگه اینکه زودتر کلیدر 2 رو بذار تا من بیام ورِ دلت یه خورده عقده واگشایم :))

    پاسخ:
    البته یکم حوصله سربر شده از بس توضییح میده. سه صفحه میگه که چار خط از توش در آد. نظامیم اینجوری نبود!

    هاااا اینو خوب اومدییی. همین یکش کلی عقده وانگشوده داره وخییی بیاااا :)))

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی