تبخند




این صندل رسوایی، نطقیست ته کفشم!



انتقام

يكشنبه, ۴ مهر ۱۳۹۵، ۱۰:۳۹ ق.ظ

در جوانی ژاندارم بود و علاقه زیادی به شکار خرس داشت. وقتی سنش بالا رفت قندش هم بالا زد و مجبور شد یک پایش را قطع کند. بعد از مرخصی از بیمارستان یکی از داستان های شکارش را برایمان تعریف کرد. سه نفری با تفنگ ژاندارمری رفته بودند شکار و او یک خرس را با توله اش با تیر زد و در جنگل رها کرد. حرفش که تمام شد گفت: فکر می کنم بخاطر شکار اون خرسا پام قطع شد. گفتم: اگه بخاطر اون بود جای پا الان گردن نداشتی!... می گویند یک روز مرحوم هیچکاک خرسی را دید که قصد پیدا کردن عسل در جنگل سیاه کرده بود. با مشاهده این صحنه سرش را از شیشه ماشین بیرون آورد و فریاد زد: پسر جون فرار کن، جون خودتو نجات بده!


  • ۹۵/۰۷/۰۴

نظرات  (۱)

  • ر. کازیمودو
  • راننده‌ی هیچکاک بعدها می‌گوید: «بعد از این عمل هیچکاک که برای همه‌مان عجیب و در عین حال جالب توجه بود، خرس آروغی خفیف زد و یکی از انگشتان دستش را حواله آلفرد کرد. بعدش هم که میدونید چه بلایی سر خرسه اومد. این وحشتناکه. میدونید؟ متاسفانه هیچکس هیچکاک رو نفهمید.»
    از "سمت تاریک نبوغ" نوشته دانلد اسپاتو.1983
    پاسخ:
    جونم کتاب :)))

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی