انتقام
يكشنبه, ۴ مهر ۱۳۹۵، ۱۰:۳۹ ق.ظ
در جوانی ژاندارم بود و علاقه زیادی به شکار خرس داشت. وقتی سنش بالا رفت قندش هم بالا زد و مجبور شد یک پایش را قطع کند. بعد از مرخصی از بیمارستان یکی از داستان های شکارش را برایمان تعریف کرد. سه نفری با تفنگ ژاندارمری رفته بودند شکار و او یک خرس را با توله اش با تیر زد و در جنگل رها کرد. حرفش که تمام شد گفت: فکر می کنم بخاطر شکار اون خرسا پام قطع شد. گفتم: اگه بخاطر اون بود جای پا الان گردن نداشتی!... می گویند یک روز مرحوم هیچکاک خرسی را دید که قصد پیدا کردن عسل در جنگل سیاه کرده بود. با مشاهده این صحنه سرش را از شیشه ماشین بیرون آورد و فریاد زد: پسر جون فرار کن، جون خودتو نجات بده!
- ۹۵/۰۷/۰۴