تبخند




این صندل رسوایی، نطقیست ته کفشم!



هیمنطوری آنچه گذشت

دوشنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۵، ۱۲:۴۴ ق.ظ


شنبه سه هفته پیش، صبح اول صبح، دقیقا جلویِ درِ اسکانیای آبی پارک شده توی ترمینال، زنگ زدم به رئیس شرکتی که این چند ماه درش مشغول بودم و گفتم دیگه نمی تونم به همکاریمون ادامه بدم و بعد خیلی مسالمت آمیز! سوار اتوبوس شدم و اومدم ساری. بهشون گفتم شرایط اسکانم نامشخصه اما واقعیت این بود که اون روز صبح احساس کردم دیگه کم آوردم و رمقی در خودم نمی بینم که بخوام باز هم شبها تا دیر وقت بیدار بمونم کارهای عقب افتاده دانشگاه رو انجام بدم و روزها در حالت خواب و بیداری برم سر کار. مغزم دیگه کار نمی کرد و همه ذرات وجودم با تمام قوا می خواستن برای یک مدت طولانی فقط استراحت کنن!

امروز رئیس شرکت زنگ زد. گفت یه نیروی جدید گرفتیم ولی دلمون میخواد تو هم باشی پیشمون. هروقت تونستی بیا. یک ماه یا دو ماه دیگه هم شد عیبی نداره منتظرتیم.

دیروز یکی از رفقا زنگ زد و یه کار نقشه برداری پیشنهاد داد. درآمدش اونقدرام خوب نیست اما در عوض کارش تو روستاهای جنگلی و خوش آب و هواییه که چند ساعت تا شهر فاصله دارن. با غذا و اسکان رایگان خخخخ

و چند روز پیش از طرف یکی از شرکتهایی که خیلی وقت پیش رزومه فرستاده بودم برای مصاحبه تماس گرفتن.


گاهی وقتا معادلات عجیبی برای آدم رقم می خوره که هرچی فکر می کنه ساز و کارشونو درک نمی کنه.  الان که به چند ماه قبل نگاه می کنم واقعا نمی دونم چی باید بگم. زمانی بود که شب و روز دنبال کار می گشتم، آویزون یک ملت بودم و لنگ یک قرون دوزار و همه بهم جواب سربالا می دادن و حالا که همه چیز برعکس شده.

بیراه نیست که از قدیم گفتن: چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد...

  • ۹۵/۱۰/۱۳

نظرات  (۶)

  • نیمه سیب سقراطی
  • جناب بیا یه دستی رو سر ما بکش :))
    پاسخ:
    توصیه من به شما جوانان اینه که تو رزومه هاتون زیاد خالی ببندین. تنها راز موفقیت  همینه :)))
  • خانوم ِ لبخند:)
  • وای ناصریا امروز دیدم سر خیابون مون اسم جدید زدن، چی بود حالا؟ همون شهید ناصر جان‌جان. یادت افتادم گفتم خیلی وقته از ممار خبری نیست. اومدم دیدم پست گذاشتی! میگم نکنه آخرش شهید بشی؟:))

    خیلی خوبه که یه کاری نسبتا متناسب با شرایط و روحیه آدم جور بشه. پستت خوشحال کننده بود : )
    پاسخ:
    بله بله روئیت شد دیروز. چه سعادتی که توی خیابون ناصر جان جان ساکنید شما... شهید نشی خخخ :)))

    تنها کاری که متناسب با شرایط و روحیه منه اینه که لش کنم کنار بخاری ادامه سریال ترو دیتکتیو رو ببینم د:
    چقدر خوب که اینطور شده  :-)👍👍
    پاسخ:
    خیلی آقا بسیار : ))
  • آرزوهای نجیب (:
  • عاقا ایشالا روزی ما (:
    پاسخ:
    بعله قسمت جمیع آرزومندان شه د:... یک نمونه اوریجنال ما یادت نره هااا :))


  • آنالیز ..
  • ناصر پارسال همین موقع بود دیگه ؟ یادم یجا میخواستی برا کار بری ولی دوست نداشتی بری ...
    چقدر خودخوری کردم ناصر برو کم ادا و اطوار در بیا.. 
    در همین حد بگم همون اتفاق برام پیش اومد... 
    میگن از کسی ایراد نگیر به سرت میاد :| 
     همیشه سلامت و شاد باشی: )
    دست راستتم رو سر منو یکتا: D

    پاسخ:
    لامصصب دیدی چقدر کلاس داره طرفو جواب کنی؟ خیلی حال میده :))
    ممنونم :)
    خداوندگاران المپ نشین یارتان باد د:
    ولی اونکه زنگ زدن گفتن نیروی‌ جدید گرفتیم‌ ولی شماعم‌ بیا از همه مزه ش بیشتره :)

    اگه تو‌ آمارا یکیو‌ نشون داده بودن که آرشیو و با کامنتاش مطالعه نموده من نبودما :دی
    پاسخ:
    :))

    612051358 ضمن عرض خیرمقدم نظرم میذاشتی خب آدرسم که نداری :))

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی