خشم اژدها!
چهارشنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۴، ۱۲:۳۶ ق.ظ
داشتیم بر می گشتیم. سر و صدایمان به قدری زیاد بود که نگهبان قطار
مجبور شد در کوپه را باز کند و از ما بخواهد هیجاناتمان را کنترل کنیم و
آرام باشیم. آدم خوش اخلاقی بود. معذرت خواستیم و ساکت شدیم. همین موقع
پسری از کوپه کناری بیرون پرید و آمد تو. نگهبان را که دید جراتش گل کرد.
صدایش را توی سرش انداخت. با وجود اینکه قضیه با یک تذکر تمام می شد، به بد و بیراه بستمان.
هیچ کدام از ما عکس العملی نشان نداد. حالا نگهبان داشت پسر را آرام می
کرد. ولی پسر ساکت بشو نبود. چند دقیقه بعد وقتی سر و صدایش خوابید نیما
صدایش را بالا برد و فحش ها را یکی یکی پسش داد. فاز اول که تمام شد،
عصبانیتش اوج گرفت. دستش را روی تخت پشت سرش کوبید و چند بار داد زد: «من
این قطارو آتیش می زنم، من این قطارو آتیش می زنم»
آخر فیلم «بوی خوش زن»،
آل پاچینو سرزده در جلسه محاکمه چارلی و جورج توسط هیئت امنای مدرسه شان
حضور پیدا می کند. یک جایی به دفاع از چارلی برمی خیزد، با قدرت عصایش را
روی میز می کوبد و داد می زند «اگه پنج سال پیش اینجا می اومدم حتما این
مکانو به آتیش می کشیدم»... فیلم که به اینجا می رسد خنده ام می گیرد. یاد
نیما می افتم. هنوز نمی دانم چطور توانست آنقدر خوب فیلم بازی کند که خنده اش
نگیرد، وقتی که ما روی صندلی هایمان افتاده بودیم و شکممان را گرفته بودیم. شاید واقعا عصبانی بود!
- ۹۴/۱۰/۳۰
ولی من خندم میگیره...