خانه ما یا نیاز مبرم به راه اندازی سامانه مدیریت اطلاعات اشیا و مدارک گم شده در مقیاس مسکونی
توی خانه ما اشیا فقط وارد می شوند. بعد که از در آمدند تو دیگر نمی شود فهمید کجا قرار می گیرند و راه رسیدن به آنها از کجا می گذرد و نکته خیلی مهمی که محور اصلی این نوشتار است این است که در خانه ما اشیا هرگز بیرون نمی روند. شرم آور است ولی هرگز. و اصلا معلوم نیست چه می شوند و کجا می روند. از الان می توانم صبح یک روز تابستانی را در سال های نه چندان دور تصور کنم که خورشید با صدای مهیبی از پشت کوه ها بیرون می جهد. و بعد یک موزیک لایت در محله پخش می شود. آنگاه تکه های خانه ما که تمام عمرمان خشت خشتش را با دستهای خودمان روی هم نهادیم، آهسته آهسته توی فضا می چرخند و بعد ناگهان موزیک تند می شود و ترکش ها به خانه همسایه ها عابرین پیاده کسبه محله آسمان زمین و همه جا اصابت می کند. خانه ها پودر می شوند، کوه ها به لرزه می افتند، خورشید تکه پاره می شود و هستی در مه سیاهی فرو می رود. میلیاردها سال متوالی همه جا یخ می زند، تمام موجودات زنده از بین می روند و درست در لحظه های آخر سقوط حیات، عودی که همه جای کمد را برای پیدا کردنش زیر و رو کردم رخ می نماید و خنده تلخی می کند. دودش به هوا برمیخیزد و داستان غم انگیز حیات به پایان می رسد.
بله. این وضع خانه ما در صبح یک روز تابستانی است که بخاطر خارج نشدن اشاء منفجر شده.
- ۹۴/۰۵/۱۷