وری یلّوووو
یک) دو هفته پیش با یکی از دخترایی که قبلا با هم دفتر طراحی کار می کردیم رفتیم یه دوری بزنیم چهارتا خیابون بالا پایین کنیم. تو راه چند تا انجیر از شاخه های رو به خیابون یه درخت انجیر سیاهی می زد. ما این انجیرا رو دیدیم کل مسیر حرفامون رفت سمت مبحث پر مایه انجیر. یکی اون بگه یکی من بگم حرفمون رسید به این که من هرسال از انجیرای اضافه و له شده سرکه می گیرم. پرسید چطور. گفتم اینطوری می کنیم اونطوری می کنیم و الخ... حرفام که تموم شد می گه عهههه یعنی عرق می گیری باهاش ترشی می ندازی؟! اینقدر تلخه که خالی نمی شه خورد؟
من :|
انجیرهای رو به خیابان :|
انجیرهای پشت به خیابان :|
عرق :|
سرکه :|
می : |
خمره :|
ساقی :|
زکریای رازی :|
رنکینگ ایران در مصرف مشروبات الکلی :|
اطلاعات عمومی :|
خیام عرق خور دوست داشتنی :|
دبه های ترشی لیته توی انباری :|
انگور ها روی درخت برای که می رسند؟ :|
چه کسی کشمش های مرا جابجا کرد؟ :|
دو) یَک کیونی ازم پاره شد این یک هفته ای که!... باقیشو هم گذاشتم برای هفته آتی!
سه) همینطوری الکی
- ۹۴/۰۵/۱۱