ما، در آینهی معروف!
"...خیلی دوست داشتم امروز بجای بیان کردن مشکلات اقتصادی دولت و بیان کردن دغدغه های دولت خیلی دوست داشتم که حتی به دروغ هم که شده شما این قول رو به ما میدادین که از این تیم حمایت یشه..."
این بخشی از حرف های سعید معروف با محمد گودرزی، وزیر ورزش و جوانان در دیدار والیبال ایران و امریکا بود. بیشتر از آنکه بخواهد توجهم به انتقادهای معروف از وزیر و عملکردش جلب شود، معطوف به این بخش از حرفهایش شد؛ که به دروغ حتی بما قول می دادید!...
دروغ... چقدر از ما برای دروغ هایی
که هرروز می شنویم کف و دست می زنیم در حالی که می دانیم چیزی جز یک مشت
حرف های بی اساس در گوشمان زمزمه نمی شود؟ به بیهودگی کلمات معتقدیم اما همچنان مشتاق شنیدن آنهاییم. از دروغ های مثلا بی اهمیت (!) در مقاس های کوچک، تا دروغ هایی در مقایاس های ملی!...
صحنه
جالبتر آنجا بود که در انتهای این ویدئو بعد از حرف های معروف، کلام راستی
را از یک سیاستمدار می شنویم که: "این دولت بلد نیست دروغ بگه..."!
چرا ما اینقدر حساسیتمان را به درستی یا نادرستی حرف هایی که می شنویم از دست داده ایم. و اصلا اینقدر راحت از کنارش عبور می کنیم که به هرکسی اجازه بدهد بهمان دروغ بگوید؟. گوش همه ما از سخنان کذب پر شده اما هنوز حاضریم
به گفته های دروغ دل بسپاریم... وقتی ما اینطور حاضریم...
- ۹۴/۰۴/۰۳