تبخند




این صندل رسوایی، نطقیست ته کفشم!



یک عاشقانه قدیمی

چهارشنبه, ۲۷ دی ۱۳۹۶، ۰۹:۳۸ ب.ظ

پدربزرگ و مادربزرگ قبل از ازدواج هفت سال عاشق هم بودند. مادربزرگ که زنده بود یک بار ازش پرسیدم: «چجوری عاشق بابابزرگ شدی؟» باخنده گفت: «اینقدر برام آواز خوند تا گول خوردم!»


(دریافت)

  • ۹۶/۱۰/۲۷

نظرات  (۶)

زنا منتظرن گول بخورن ..هرکی یه جوری ...
یکی با صدا ..یکی با نگاه ..یکی حتی با نگین انگشتر اون مرد ...
پاسخ:
کیپ کالم آبی... پلیز :))
  • آسـوکـآ آآ
  • دخترها
    از گوششون عاشق میشن :)
    پاسخ:
    بله... حرفای قشنگو همه دوست دارن :)
    خدارحمتشون کنه بابابزرگ کارشو خوب بلد بوده ها   :)
    کتولی رو دوست دارم با اینکه همیشه نصف و نیمه فهمیدمش

    پاسخ:
    بسیار کاربلد :))
    معنی نمیکنم بهرحال :))
    خب دیگه خانوما سمعی هستن در زمینه عشق و عاشقی :)
    پاسخ:
    لکن ما مولتی مدیایم ای پری :))
    بابا تو کارت درسته :)))
    پاسخ:
    به زئوس سوگند تا بحال کسی منو اینطور نشناخته بود :)))
    اصن می بینی عمق شناخت رو 
    آخه منم پی وی میرم گاهی :)
    پاسخ:
    من که باورم نمیشه همش فتوشاپه :)))

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی