تبخند




این صندل رسوایی، نطقیست ته کفشم!



زنی مو مشکی

چهارشنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۶، ۰۹:۳۰ ب.ظ

یک کاسه شیره انگور خوردم با یک نان بربری، دو لیوان چای و بعد هم دو لیوان شیر داغ. شکمم پر شده و خون توی بدنم جریان پیدا کرده. احساس گرما می کنم. بیرون هوا سرد است. هوای تازه از کنار شیشه به درون می آید. آتش بخاری آبی و روشن می سوزد. چندتا فیلم ندیده دارم و چند کتاب نخوانده. «زنی مو مشکی» را می گذارم پخش بشود. همه چیز گرم، مطبوع، دلنشین و رخوت آور است و شب های زمستان را اینگونه بیشتر دوست دارم.


+ سلام

  • ۹۶/۱۰/۱۳

نظرات  (۷)

  • حضرت کازیمو
  • سلام هموطن
    پاسخ:
    سلام گل به تو ای گل نشونم سلام از منه یار مهربونم
  • شاهزاده شب
  • :)
    پاسخ:
    لبخند می زند :)
    سلام ممار 
    شب های زمستون بلنده ..خیلی بلند ...
    پاسخ:
    سلام آبی
    آره بلنده... باید به یچی گره اش زد..
  • پـــــر ی
  • عه 
    تو آسمونا دنبالت می گشتیم اینجا پیدا کردیم :)
    خداییش دارم به این فک میکنم که چجوری اون همه چیزو خوردی.
    البته میدونم که باید به بخش روشنفکری ماجرا بیشتر توجه میکردم ولی راستش نمیشه به بخش خوردنی هاش فک نکرد. :))))
    پاسخ:
    تو زمین پی ام بگردین آسمون جای من نیست :))
    مومن! یه ماهه روزانه فقط یه وعده نهارو می خوردم. دو تا لیوان چایی که چیزی نبود:))
    خوش به حالت که زمستونتون زمستونه
    پاسخ:
    شباش زمستونه فقط، بقیه ش بدرد نمیخوره
  • علیامخدره
  • اگه هرشب زمستان یه کاسه شیره انگور بخوری، تا پایان زمستان یه توپ کاملی 😀
    پاسخ:
    ورزش میکنماااااا آآ:))
    سلام ممار چطوری؟ زمستون با همین لذتهای کوچیکه که قشنگ میشه
    پاسخ:
    سلام آسمان. خوبم نوکر پوکرم :) هاا با اینا زمستونو سر میکنم :))

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی