تبخند




این صندل رسوایی، نطقیست ته کفشم!



چهارگانه تابستانی

چهارشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۶، ۰۹:۵۱ ب.ظ

یک)

روزهایی بوده که ته جیبم هیچ پولی نداشتم. اواخر اسفند یکی دو سال پیش. من و رفیقم. آخر سال بود و کلی طلب داشتیم اما کسی به هیچ جاش نبود... حالا از آن روز هایی که حتی یادم نیست یک سال پیش بوده یا دو سال پیش، بیشتر از هر چیز سیگارهایی که با هم کشیده ایم در خاطرم مانده...


دو)

افسرده نشویم. افسردگی مرگ است. آدم را نابود می کند... اما خشم... خشم آتش است و آتش مقدس است...


سه)
کامو می گوید:
«برای من ماجرای مردی را نقل کرده اند که دوستش به زندان افتاده بود و او شب ها بر کف اتاق می خوابید تا از آسایشی لذت نبرد که رفیقش از آن محروم شده بود. چه کسی، آقای عزیز، چه کسی برای ما برزمین خواهد خفت؟»


چهار) مدتی نیستم. این هم جبرانش!

  • ۹۶/۰۵/۰۴

نظرات  (۴)

چه کسی برای ما بر زمین خواهد خوابید ...
زودی برگرد ممار 
پاسخ:
هیشکی آبی. به شرافتم سوگند هیشکی!

میام : )
  • حضرت کازیمو
  • چند مدت نیستی؟
    پاسخ:
    نمی دونم... می دونم دوریم سخته، تحمل کنین :))
  • حضرت کازیمو
  • نه سخت نیست. هر چی فکر می‌کنم هیچ سختی‌ای نداره دوریت!
    پاسخ:
    آوه... بار خدایا!
    عه ناصریا چی شد پس؟ الان افسرده شدی رفتی؟ چرا میری؟ کی برمیگردی؟ حالت خوبه؟
    پاسخ:
    من همیشه خوبم. عالی پرفکت

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی