چهارگانه تابستانی
چهارشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۶، ۰۹:۵۱ ب.ظ
یک)
روزهایی بوده که ته جیبم هیچ پولی نداشتم. اواخر اسفند یکی دو سال پیش. من و رفیقم. آخر سال بود و کلی طلب داشتیم اما کسی به هیچ جاش نبود... حالا از آن روز هایی که حتی یادم نیست یک سال پیش بوده یا دو سال پیش، بیشتر از هر چیز سیگارهایی که با هم کشیده ایم در خاطرم مانده...
دو)
سه)
کامو می گوید:
«برای من ماجرای مردی را نقل کرده اند که دوستش به زندان افتاده بود و او شب ها بر کف اتاق می خوابید تا از آسایشی لذت نبرد که رفیقش از آن محروم شده بود. چه کسی، آقای عزیز، چه کسی برای ما برزمین خواهد خفت؟»
چهار) مدتی نیستم. این هم جبرانش!
- ۹۶/۰۵/۰۴