تبخند




این صندل رسوایی، نطقیست ته کفشم!



سقوط ادوارد برنارد

يكشنبه, ۲ اسفند ۱۳۹۴، ۰۹:۵۸ ب.ظ


باران، سامرست موآم



من حالا وقتی به شیکاگو فکر می کنم، شهری تاریک و خاکستری رنگ سنگی می بینم، شبیه زندانی بزرگ با هیاهوئی بی وقفه و فایده آن همه فعالیت چی است؟ آیا آنجا آدم حداکثراستفاده را از زندگی می کند؟ آیا ما برای این به دنیا آمدیم که با عجله سر کار برویم تا شب یکسره کار کنیم بعد با عجله به خانه برگردیم، شام بخوریم، به تئاتر برویم. آیا من باید جوانی ام را اینطور بگذرانم؟ بتمن، جوانی خیلی کوتاه است و وقتی که پیر شدیم باید منتظر چی باشیم؟ شاید اگر تو پول زیادی دربیاری ارزشش را داشته باشد، نمی دانم، بستگی به شخصیت تو دارد. بعد تازه اگر پول هم دربیاری، فایده اش چی است؟ بتمن، من می خواهم بیشتر از اینها از زندگی استفاده کنم.




باران/ سقوط ادوارد برنارد/ سامرست موآم/ ص99


نظرات  (۶)

قشنگ بود خوشم اومد
پاسخ:
: )
که چی؟

این سوال میتونه هم آدم رو پنچر کنه برای هر تلاشی،
و هم انرژی بده برای هر تلاشی.
پاسخ:
بنظرم لازمه هر از گاهی آدم به خودش بگه "که چی"
زنگ ِ کتاب :)
پاسخ:
: )
  • عم قزی جون ツ
  • بتمن ولش اصلا این حرفارو ، بیا بریم با اون اوتولت یه چرخی تو خیابونای شیکاگو بزنیم دلمون وا شه
    فردا هم زود بیا باید پرده هارو باز کنی بشوری
    پاسخ:
    دوره ول هکن!
    خانه تکانی؟ به این زودی؟
    راستی بتمن! توی این زندگی های ربات وار جایی هم برای احساسات باقی میمونه? گمون نکنم!
    پاسخ:
    من چه دانم من چه دانم من چه دانم
    اون خط آخر عجیب بهم انرژی میده
    منم میخوام بیشتر از اینها از زندگی استفاده کنم
    :-))

    پاسخ:
    ها استفاده کن استفاده کن

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی