تبخند




این صندل رسوایی، نطقیست ته کفشم!



جاده ها چه دشت های بیکرانی هستند

جمعه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۴، ۰۱:۵۴ ب.ظ


یک شب قبل از خواب یک تکه کاغذ و مدادی بالای سرم گذاشتم و نیمه های شب، حین خواب دیدن، دستم را دراز کردم  مداد را برداشتم و چیزهایی که می دیدم را روی کاغذ یادداشت کردم. جدا می گویم. صبح که بیدار شدم جمله های عجیب و غریب و بی سر و تهی می دیدم که هیچ چیزش سر جاش نبود. وقتی خواب بودم توی فکرم بود که جمله ها را درست بنویسم و موقع نوشتنشان هم فکر می کردم که دارم همین کار را می کنم اما صبح که بیدار شدم دیدم فقط تعدادی کلمه را کنار هم ردیف کرده ام. ردیف هم که نه، هر کدام را یک جای کاغذ نوشته بودم. و انگار مداد را توی دماغم گذاشته بودم. یعنی چیزی که روی کاغذ بود هیچ شباهتی به دستخط من نداشت.

بعضی شب ها خصوصا شب هایی که خیلی خسته باشم اما هی این پهلو آن پهلو کنم و بیدار بشوم، آخرای شب یک چنین حالتی پیدا می کنم. هم خوابم و هم هوشیار. می توانم هر فعالیتی که در حومه رختخواب باشد، و از حالت دراز کشیده خارج نباشد را بدون اینکه بیدار بشوم انجام بدهم. جوری که انگار مغرم ترشح هورمون تعلیق اندام ها را متوقف می کند اما فرمان بیداری هم صادر نمی کند. خواب هستم اما می توانم چشم هایم را باز کنم، ببینم و بشنوم و تکان بخورم. غالبا هم بیشتر این اتفاقات یادم می ماند. و تنها خواسته ای که از خدا دارم این است که آن موقع علی رغم این ها بتوانم غذا بخورم و سیگار هم بکشم. چون فکر می کنم آدم وقتی که خوابیده است اگر غذا بخورد و بعدش سیگار بکشد خیلی کیف می دهد.

دیشب فیلم آتش سبز  را تا نصفه دیدم. و قبل از خواب همش به آن قلعه وسط بیابان و جاده خاکی ای که اول فیلم ماشین در آن حرکت می کند فکر می کردم (این صحنه). البته به ناردانه هم خیلی فکر می کردم. و خیلی هم دوست داشتم به جای آن آقاهه می بودم که وقتی ناردانه هفتمین تیر را از سینه ام بیرون می کشد و من زنده شدم با هم عروسی کنیم. با ناردانه. ولی من قبل از خواب سعی می کنم به هیچ دختری فکر نکنم. چون یک وقتی چیزی می شود اتفاقی می افتد خوابی دیده می شود من هم که توی خواب همش حرف می زنم بعد جلوی خانواده خیلی زشت می شود. یک چنین ذهن جنسیت گرایِ فحشا زده ی مستهجن بیماری دارم من.

نزدیکی های صبح سرم را از روی بالش بلند کردم، به ساعت نگاه کردم و داد زدم «جاده ها چه دشت های بیکرانی هستند». دقیقا همین جمله را گفتم. جدی می گویم. و توی ذهنم صحنه بیابان و جاده و ماشین و قلعه قاب شده بود. بعد دوباره سرم را روی بالش انداختم و خوابیدم. بعد صدای دستگیره در آمد. یک نفر آمد توی اتاق، و بعد صدای بسته شدن در آمد، که یعنی آن یک نفر از اتاق بیرون رفت و در را پشت سرش بست، شاید هم توی اتاق ماند و بیرون نرفت و در را بست. نمی دانم، بعدش دوباره خوابم برد و تا مدتی، همانطور که خواب بودم داشتم به خودم می بالیدم که وسط خواب چه جمله شگفت انگیزی ساختم.


  • ۹۴/۱۱/۲۳

نظرات  (۳)

  • عم قزی جون ツ
  • هی وایِ من!
    حیف ک جشنوارع فجر تموم شد وگرنه یکی ازون سیمرغارو پَرش میدادم سمت تو
    ولی ناراحت نباش ؛ تو خواب بعدیت ب اسکار می رسی
    تو میتونی ممار

    تو خواب حرف میزنی؟
    خرخر هم میکنی لابد؟ :|
    پاسخ:
    اسکار نمی خوام، میخوام برم المپیک! 2016 ریودژانیرو

    بضی  وقتا حرف می زنم ولی خرخر نمی کنم. بدم میاد
    بعضیا چه تواناییهایی دارن! :-D 
    وفاداریت منو کشته در همه حال به فکر سیگاری :-)
    بیچاره ذهنت، زدی نابودش کردی گناه داره خب
    چقدر هوشیاریت بالاست توی خواب!  و چه جمله ی زیبایی گفتی 
    آفّررررررررررین :-)))


    پاسخ:
    :))

    تازه کجاشو دیدی
    وای چقققدر جالب!!!ینی انقدر رو خودت مسلطی ک توی خواب میفهمی ک داری خواب می بینی!! تا حدی ک میتونی مدادو برداری و چیزایی ک دیدی رو بنویسی:| وا عجبا!!+اینایی ک تو خواب حرف میزنن خیلی برا اطرافیانشون مفیدن! مثلن داداش من! ی بار وقتی خواب بود ازش پرسیدم زودباش بگو پسورد لب تابت چنده?!! اونم قشنگ و واضح گفت! و درست هم بود!کل درایواشو زیرو رو کردم ک هیچ! مدتها بدون اینکه بفهمه در خفا از لب تابش استفاده میکردم:))) البته همه ک مث من ب یه پسورد گرفتن راضی نمیشن!!اینارو گفتم ک حواستون باشه تو خواب ازتون حرف نکشن:)راستی!! ناردانه هم شد اسم?! من اول خیال کردم این همون اناردونه ست :| آخه شمالیا ب اناردونه میگن ناردانه یا ناردنگ!
    پاسخ:
    کلا توصیه من اینه که با داداشا مهربان باشید. مرحوم همشه تاکید داشتن :))

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی