تبخند




این صندل رسوایی، نطقیست ته کفشم!



یک مرد(3)؛ برای پاناگولیس

چهارشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۱۸ ب.ظ


جایی از کتاب «یک مرد»، پاناگولیس به فالاچی میگه: «بدترین مجازات کسی که دنبال دنیای بهتره همین هیچیه!... آدم از گشتن دنبال چیزی که وجود نداره خسته می شه و خودش دنبال یه هیچی می گرده که توش آروم بگیره!»


وقتی فکر می کنم این حرف کسیه که تمام عمرش رو صرف مبارزه کرده، با کمونیست ها سازش نکرد، علیه فاشیست ها جنگید، تا یک قدمی سرنگونی دیکتاتور رفت، برای لحظه اعدامش دقیقه ها رو شمرد، زندان رو تحمل کرد، فرار کرد، بمب منفجر کرد، اعتصاب کرد، دعوا افتاد، شکنجه شد، شعر سرود، به پارلمان رفت، از همه «ایسم» ها گذشت، تنها شد، مبارزه کرد، کتک خورد، افشا کرد، نوشت و باز مبارزه کرد و در سی و شش سالگیبرای همیشه به سکوت محکوم شد... فکر می کنم باید منظور دیگه ای پشت این حرف ها باشه و نباید اینقدر سرسری خوندش.

فکر می کنم از این کتاب باید بیشتر می نوشتم، لااقل از پاناگولیسی که این کتاب برام ساخت. پررنگ‌ترین شخصیتی که توی ذهنم حک شده و قابل احترام ترینشون. ولی حوصله ندارم دوباره بازش کنم. حوصله هیچ چیو ندارم. جمله های خط اولو توی دفترچه‌ام یادداشت کرده بودم، شاید چون بیش از اندازه جدیش گرفتم و نتونستم قبولش کنم، شایدم تنها به بهانه گفتن یه مرثیه چند سطری برای پاناگولیس!


نظرات  (۳)

بستگی داره این جمله رو در چه زمانی گفته 
دارم تکرارش میکنم تا بفهمم و بتونم درکش کنم 

واقعا چه شخصیتی داشته ها اینهمه کار تا سی و شش سالگی خیلی زیاد بوده
حوصله نداری؟؟!:-(((
پاسخ:
به زمان گیر نده من هنوز از فازش بیرون نیومدم دوباره شرو میکنمااا :دی

نوچ چ چ
از تو چه پنهون منم حوصله ندارم :|
پاسخ:
معلومه متّی... معلومه...
عه عاخجون کامنتات بازه ! :)))

نه ولش کن حوصله شر و ور گفتنم ندارم :/
پاسخ:
شروور چیه؟  فرمایشاتت حکیمانس، استفاده می کنیم از فرمایشاتت :D

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی