تبخند




این صندل رسوایی، نطقیست ته کفشم!



یا شیطان پناه بر خودت!

يكشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۴۱ ب.ظ

چند روز پیش تو باشگاه با مربی در باره اتفاقاتی که تو عربستان افتاد حرف می زدیم که چند نفر فوت شدن و چند نفر معلوم نیست چ شدن و چه و چه. یه پسره نا مربوط در اومد که آره آقا اینا همش خرافاته حج چیه و دل آدم مهمه و از این حرفا که دخلیم به بحثمون نداشت. به همین سوی چراغ، به همین برکت قسم حرفش تموم شده نشده گفت فقط یه چیزو من به چشم خودم از نزدیک دیدم.  اون راسته. حدود ده سال پیش بود. یه زنی شبیه به عقرب شده بود. گذاشته بودنش تو یه شیشه سه در سه مردم پول می دادن تماشا می کردن!!!!

به شرافتم سوگند عین واقعیتو نقل کردم.



پ ن:

ای کسانی که محاوره می نویسین شما رو به جان هرکی دوست دارین "کسره اضافه" رو بصورت "ـه" ننویسین. هر جا که  "ـه"  می بینم فکر می کنم "  ِ "  هست. بعدش باید کلی فکر کنم تا متوجه بشم ـه هست یا ـه نیست. من به چالش "ـه" یا "ِ"  رسیدم. به جوونیم رحم کنین.


  • ۹۴/۰۷/۱۲

نظرات  (۱۲)

  • فاطیما کیان
  • خرافات ! چقدرم چیزی که دیده واقعیه !!!
    پاسخ:
    لامصب چی بود این آخه! من هنو نتونستم هضمش کنم خخخخخ
    یکی  هم چند روز پیش می کرد ..
    اصرار داشت که جن گیری را تو خوابگاه تجربه کرده ...
    زنی که عقرب شد ..برنامه امشب و فردا شب ..خخخخخ
    این ها بی خیال ..از این پست نتیجه گرفتم که باشگاه می ری :))
    پاسخ:
    تو خوابگاه چرا؟ غار نداشت؟ :D

    خیلی وقته دارم می رم. چطور تا حالا نمی دونستی؟ چطوووررر؟  چطووورررر؟ د:ی
    مبارکه باشگاه میری بسلامتی. فکر کنم باشگاهش مجانیه که میری:))))
    اون پسره احمق بوده با احمق ها معاشرت نکن!
    پاسخ:
    نیگا کناااااا ماهی یه بار میاد اینجا تیکه میندازه بعد میره. نخیرم خدا تومن پولشو دادم :D

    حتی به اندازه دانه خردلی هم بهش وقعی ننهادم د:
  • خانوم ِ لبخند :)
  • انقدر این چند وقته حرفهای متناقض و عقاید روشنفکر نمایانه و افراط و تفریط شنیدم و خوندم که دیگه قطع امید کردم والا :))

    +آخ که چقدر موضوع این پی نوشتت رو اعصاب منه این روزا ممار...همین امروز داشتم یه بنده خدایی رو توجیه می کردم آخه کی ما چنین قواعدی تو دبستان و راهنمایی خوندیم !!!
    ما ته ته غصه مون این بود قسطنطنیه رو چطوری بنویسیم :))) الان غلط املایی رو بورس اینه که
     "این کتاب منه" رو می نویسن " این کتابه من ِ "
    پناه بر خداوند رحیم و رحمان :)))
    پاسخ:
    منم دیگه ناامید شدم.... حتی از بچه دبستانیا :D

    + همینطوری پیش برن پس فردا میگن این کتاب من نیست اصلا... والا د:ی
    نصف شبی پوکیدم از خنده! وای پناه بر شیطان رجیم واقعا
    پاسخ:
    محض تنوع گفتم کمی هم از شیطان مدد بگیرم!
  • آناهــیــ ـــتا
  • اون زمانی ک ما مدرسه میرفتیم یه کلیپی ردوبدل می شد از یه زنی که صورتش آدم بود بدنش گربه. بعد رو کلیپه مداحی گذاشته بودن.
    اون دختره که همگی باهم باهاش رفته بودیم زیر میز و داشتیم اینو میدیدیم می گف روز عاشورا نمی دونم چیکار کرده اینریختی شده. یهو معلممون صدا رو شنید و تهدیدمون کرد که الان میره با گُنده ش میاد. هیچی دیگه,
    نفمیدم آخرش چی شد.

    +اگه پ ن رو با من بودی که نخیرم. منظور من اصلا اون نبود.
    گرچه که با من نبودی چون من که محاوره نمی نویسم. 
    نات اِنی مور...
    پاسخ:
    اون موقعیم که ما می رفتیم مدرسه یه عکسی پخش شده بو یه آدم شبیه گوسفند شده بود! این شایعات مزرفی که تو شبکه ها و گروهای مختلف فرت فرت واسه هم میفرستن ادامه راه همون عزیزان شایعه سازه :د

    + با همه تونم اصلا :D
  • سیده زهرا میم
  • من بچه که بودم ، فک کنم کلاس چهارم یا پنجم ابتدایی این جریان عقرب و زن رو شنیدم ، اینکه این دختره یه پسره رو دوست داشت پدرش استخاره می زنه بد میاد و با ازدواج مخالفت می کنه ، دختره هم عصبانی میشه و قران رو پاره می کن بعد تبدیل میشه به عقرب بعد اینو می زارن یه جایی شبیه موزه مردم عبرت بگیرن . خب من فقط شنیدم ولی راستشو بخوای ندیدم به چشم بگم راسته یا نه :D
    پاسخ:
    جالبه اون موقع که شبکه ها مثل الان نبود چطور این شایعات پیشرفت می کرد همه جا پر میشد... مردم خوشون بزرگترین رسانه هستن. ناصر ره د:

    موزه عقرب مثلا!
    الان واسم سوال شد نیشم می زد عقربه؟ :دی
  • ثریا شیری
  • چقدر میون حرفا و باور ِ مردم فاصله ست...
    پاسخ:
    اندازه بزرگراه ساری به آبادان!
  • نیمه سیب سقراطی
  • شیشه سه در سه ؟؟؟ :))))
    پاسخ:
    ولله مام تازه رسیدیم د:
  • حوریا ش (رسا)
  • در جواب اون فرد هیج نمیتونم بگم فقط مث جغد خیره شم
    ب کجا رو نمیدونم
    پاسخ:
    یقینا بسوی افق
    :))
    سلام میگم که حالا یعنی دیگه ه نذاریم؟ سخته ،یعنی سخت.بعد دیدی بعضیها جدا کسره را مینویسن، من که شخصا ه را به جدا نویسی کسره ترجیح میدم، با اینحال محض گل روی تبخند سعیمون را میکنیم هههههههه نکنیم
    پاسخ:
    اگه حال نداری   "ِ"  بذاری بنویسیم "کسره اضافه"  من قبول می کنم. مثلا کتابِ علی می شه: کتاب کسره اضافه علی د:
    :)))))))))))))))))))))))))))
    پاسخ:
    :)))))

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی