تبخند




این صندل رسوایی، نطقیست ته کفشم!



ظل السلطان

پنجشنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۳۲ ب.ظ

کتاب مصاحبه با شاه نوشته مارگارت لاینگ را خواندم. بر خلاف مصاحبه اوریانا فالاچی با محمد رضا پهلوی، مصاحبه با شاهِ لاینگ، کتابی یکنواخت، آرام، لطیف و سرشار از تعاریفِ ملکوکانه بود! آنطور که نویسنده خود را تاریخ نویس معرفی می کند، نمی شود ارزش تاریخی قابل توجهی برای این کتاب در نظر گرفت. در واقع ارزش تاریخی اش برابر با کتاب هایی است که جمهوری اسلامی در بیان خصائل خودش به چاپ می رساند...

نویسنده خیلی خلاصه و موردی تاریخ معاصر ایران را تعریف می کند. شخصیت های تاریخی تاثیر گذار -به غیر از وابستگان به حکومت- یا نادیده گرفته شده اند یا به قدری کم رنگ هستند که غرض ورزی مصاحبه کاملا محسوس است.

ایّ حال... چند جای کتاب برایم جالب بود. بینظیرترین جمله ای که در این کتاب دیدم سطر آخرش بود. بعد از نقل خاطره ای از اسد الله علم، کتاب اینطور به پایان می رسد: "در کشور خود، شاه محمد رضا پهلوی، با عنوان شاهنشاه شهرت دارد، شاه شاهان، و با این تفاهم که شاه سایه خداست..."

اعتقادی که انگار تا الان هم نتوانسته دست از سر ما بردارد!
  • ۹۴/۰۵/۲۲

نظرات  (۵)

کلا یادم نمی اید کتاب تاریخی خوانده باشم تا به حال //
سایه خدا ..!
پاسخ:
مرسی واقعا :))
کمرم شیکست با این پستت :|
نمیدونم چرا  تا الان تجزیه نشدم :|
پاسخ:
ها؟!!
منم میرم میخونمش

+هیچی
پاسخ:
نخون بدرد نمی خوره. یه کتاب دیگه معرفی می کنم اونو بخون!
باوشه معرفی کن :)
پاسخ:
بعدا یه مطلب می نویسم در بارش الان حال ندارم د:
راه ماندگاری همینه که یک جوری خودتو به خدا وصل کنی. حالا می تونی فرزند خداباشی، فرستادش، نماینده اش یا سایه و امانت دارش
پاسخ:
بله. رابطه با قدرت برتر انگار قدرت میاره!!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی