game of flowers مثلا!
جمعه, ۱۲ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۴۶ ب.ظ
روی فرش پهن بودم سریال می دیدم. یادم آمد که به گل ها آب ندادم. بعد از دو روز شکمم را با مشقت از زمین جدا کردم و رفتم کنار پنجره... از گل هایم معذرت خواستم و بهشان گفتم که چقدر فراموشکار شده ام این روزها. اما آن ها عذرم را نپذیرفتند و برایم شرط گذاشتند که بقیه سریال را با هم ببینیم. خدای من. تصور کنید با چهارتا بچه فسقلی بنشینید فیلم ببیند. از این بدتر چه چیزی در جهان وجود دارد؟. حتی از هرشب کوکو خوردن هم وحشتناکتر است. حالا چکار کنم؟ فیلم را هی جلو بزنم؟ یک سریال دیگر ببینم؟ نسخه سانسور شده اش را به صدا و سیمای جمهوری اسلامی سفارش بدهم؟ قسمت آخرش را ببینم؟ زیر نویس را برایشان بخوانم؟ صدایش را قطع کنم خودم جایشان حرف بزنم؟ قیدش را بزنم؟ چه خاکی بر سرم بریزم آخر.
- ۹۴/۰۴/۱۲